سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 

شب بارون توی زندون? دیدمش با لب خندون

یه عالم ستاره پاشید? تو شب ابری زندون

  

 

اونی که اسیر دنیاس? اونی که مست غروره

 اگه دنیا رو بگیره? تو خودش زنده به گوره 

اما زندونی عاشق? اگه از پنجره دوره

توی تاریکی غربت? نوره نوره? نوره نوره

 

 

 

شب بارون توی زندون? دیدمش با لب خندون

یه عالم ستاره پاشید? تو شب ابری زندون

  

مهر و سجاده سلول? یه تیکه سنگ صبوره

  

سور و سات سحر اون? سین و صاد حمد و سوره

آره زندونی عاشق اگه از پنجره دوره

خالی از خود? از خدا پر? مثل تک درخت طوره

 

 

شب بارون توی زندون? دیدمش با لب خندون

یه عالم ستاره پاشید? تو شب ابری زندون

 

با پر و بال شکسته? رو سر ابرا نشسته

راز پروازش همینه? که به دنیا دل نبسته

یه دعا با دست بسته? یه سلام اما گسسته

زیر شلاقای دشمن? کمر درد و شکسته

 

 

شب بارون توی زندون? دیدمش با لب خندون

یه عالم ستاره پاشید? تو شب ابری زندون

 

محرم داغ شقایق? حرمت گلای شب بو

مث شمع و مث شبنم? با گذشت و بی هیاهو

یه پرنده مهاجر? تکیه گاه صد پرستو

یه مسافر همیشه? زائر ضامن آهو

 

 

شب بارون توی زندون? دیدمش با لب خندون

یه عالم ستاره پاشید تو? شب ابری زندون...

 

قصه های این ستاره? تا ابد دنباله داره...

 

 

  یکم خرداد 1391   سعید حدادیان  


نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/3/1 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.